Friday، ۱۶ Mehr ۱۴۰۰
تا همین چند سال پیش اگر به کسی میگفتید زیاد اهل دیده شدن و فناوریهای ارتباطی روز نیستید شاید بامزه بود، اما امروز دیگر بامزه نیست. امروز حتی شرکتهای بزرگ و برندهای برجستهی حوزهی فناوری نیز روی برندسازی شخصی نیروهای کلیدی خود سرمایهگذاری قابل توجهی انجام میدهند. برای نمونه، اپل بدون استیو جابز قابل تصور نیست، یا تسلا بدون ایلان ماسک را کمتر کسی میتواند در ذهن مجسم کند.
در کنار تلاش شرکتها برای برجسته کردن نیروی انسانی کسبوکارهایشان و مشارکت دادن مشتریان به شیوههای جدید، با تغییر فضای کسبوکار و فراگیر شدن فریلنسری به عنوان یک ترند جدید، برخورداری از برند شخصی در سطح زندگی فردی نیز اهمیت بسیار ویژهای یافته است.
اما آیا داشتن برند شخصی اثرگذار است؟
قطعاً بله. ساختن برند شخصی، زندگی خیلیها را از این رو به آن رو کرده است. بسیاری از شخصیتهایی که امروز در دنیای کسبوکار میشناسید احتمالاًزمانی اولین قدم برای ساختن برند شخصیشان را برداشته اند که حتی فکرش را هم نمیکردند همین برند شخصی روزی پیشران اصلی درآمدزاییشان خواهد بود. در سادهترین حالت، محتوایی که با رویکرد برندسازی برای بلاگ یا شبکههای اجتماعیتان تولید میکنید کمک میکند توجه خیلیها را به خودتان جلب کنید. همین توجه به شما کمک خواهد کرد شغل یا مشتری رؤیاییتان را به دست بیاورید و در ادامه، درهای تازهای به رویتان باز شود؛ فرصتهایی که بدون برند شخصی هرگز به سراغتان نمیآمدند.
چه کسانی از برندسازی شخصی نفع میبرند؟
در یک کلام: هر کسی که امروز یا در آینده به دنبال درآمد است. برای نمونه، دانشجویانی که به موقع کنترل برند شخصی خود را در دست میگیرند، اولین کسانی خواهند بود که توجه کارفرمایان بالقوه را به سوی خود جلب خواهند کرد. درگیر شدن در فرایند ساخت برند شخصی میتواند به تعیین یک مسیر شغلی مشخص در آینده نیز کمک کند. حتی ممکن است ایدهای در این فرایند به ذهنتان برسد که شما را در مسیر کارآفرینی قرار دهد.
گذشته از نیروهای تازه وارد، بسیاری از افرادی که همین حالا هم در قالب کارمند، عضوی از یک تیم یا شرکت هستند ممکن است هویت سازمانیشان را برای داشتن حس امنیت شغلی کافی بدانند (تا جایی که حتی خود را با نام شرکتی که در آن مشغول هستند معرفی کنند). اما امنیت شغلی فعلی شما ممکن است روزی به یک چشم بر هم زدن از دست برود. در واقع، کل شرکت و یا صنعت شما ممکن است ظرف یک چشم بر هم زدن از دست برود.
زمانی که کسبوکارها یکی پس از دیگری از صحنهی رقابت حذف میشوند، این برند شخصی شماست که مثل یک چتر نجات شما را از سقوط به درهی «نامرئیها» نجات میدهد. در نظر داشته باشید سرمایه گذاری یک کارمند روی برند شخصیاش، سرمایه گذاری روی موقعیت و زندگی حرفهای خودِ اوست. این دارایی مختص وی خواهد بود و به هیچ منبع یا عامل دیگری وابسته نیست.
مدیران نیز به شکلی دیگر نیازمند پرسونال برندینگ هستند. یک مدیر وظیفه دارد مشتریان خود را نسبت به محصولش آگاه کند و و با بهکارگیری اهرم برند شخصی خود، به اعتمادسازی بپردازد. اجازه دادن به رشد برند شخصی کارکنان نیز یکی از شیوههایی است که مدیران میتوانند با به کارگیری آن نیروهایشان را به نمایندگان برند تبدیل کنند. این کار پیام کسبوکار را از طریق شبکههای اجتماعی تقویت میکند.
کارآفرینان نیز با توجه کافی به برندینگ شخصی، میتوانند مشتریان را به سمت ارتباطی شخصیتر سوق دهند و کسبوکارها، سرمایه گذاران و فرصتهای بیرونی را به سمت کسبوکارشان هدایت کنند.
پرسونال برندینگ برای فریلنسرها؛ پاشنهی آشیل بقا
وقتی نه در آستانهی ورود به بازار کار هستید، نه کارمند هستید و نه مدیر، داستان بسیار جدیتر است. زندگی فریلنسری به نوعی نزاعی همیشگی برای بقا محسوب میشود. کارفرما یا مشتری احتمالی شما پیش از برونسپاری پروژهاش حتماً روی اینترنت جستجو میکند. یکی از مهمترین عواملی که در کنار نمونه کارهای موفق و سایر همکارانتان میتواند او را به سمت شما سوق بدهد برند شخصی شماست. اینجاست که تعامل کنترل شده و فکر شده با دیگران، رد پای دیجیتالی صحیح، اشتراک گذاری ایدهها و مشارکت در محتوای تولید شده در صنعتی که در آن فعالیت دارید، شما را شخصیتی قابل تاملتر نشان خواهد داد. پرسونال برند قوی، برای همکاران، مخاطبان و صد البته کارفرمای آیندهی شما بسیار جذاب است.
در اولین گام، در مورد پرسونال برندینگ چه باید بدانیم؟
وقتی از پرسونال برند یا برند شخصی صحبت میشود اولین چیزی که به ذهن اکثریت خطور میکند چند عدد است: تعداد فالوئر های اینستاگرام یا توییتر، تعداد لایکها و تعداد سابسکرایبرهای یوتوب. اما واقعیت این است که این عددها برای ساخت یک برند شخصی مؤثر و هدفمند کافی نیست و در حقیقت معیارهای بسیار ضعیفی به شمار میروند.
بخش بزرگی از مفهوم برند شخصی یعنی در یک (یا چند) حوزهی خاص آنقدر ارزش برای مخاطب فراهم کرده باشید که نامتان به عنوان نماد آن حوزه بر سر زبانها بیافتد. برای دستیابی به این هدف، تعداد فالوئرها یا لایکها یا سابسکرایبرهای یوتوب به تنهایی کافی نیست. اگر قصد تولید محتوا دارید، باید از کیفیت آن اطمینان حاصل کنید. محتوای بیکیفیت که ارزش چندانی برای مخاطب نیافریند قاتل شماره یک اثربخشی برند شخصی شما خواهد بود. فراموش نکنید ترمیم برند شخصیِ آسیب دیده روی اینترنت به هیچ وجه کار آسانی نیست. به همین دلیل است که خیلی باید مراقب رد پای دیجیتالی خود روی اینترنت باشید.
اما اگر این کار را به درستی، با انسجام و بر اساس چارچوب و اهدافِ از پیش تعیین شده انجام دهید، به عنوان یک انسان برای مخاطبان خود ارزش آفرینی خواهید کرد و در نتیجه اعتماد آنان به شما جلب خواهید شد. برند شخصی شما لزوماً آن چیزی نیست که مخاطبانتان زیر پستها و ویدیوها برایتان کامنت میکنند؛ بلکه آن حسی است که خارج از فضای مجازی هم در مورد شما خواهند داشت. اگر این حس با ویژگیهایی نظیر اعتماد، تخصص و اثربخشی همراه باشد مشتریان نیز با برند شخصی شما ارتباط عمیقتری برقرار خواهند کرد. به این ترتیب، به جای آنکه شما به دنبال کارفرما، مشتری، سرمایه گذار و یا فرصت باشید، آنها به دنبال شما خواهند بود.
به قلم پیام ادیب